پاسخ و پرسش از تعداد
پاسخ و پرسش از تعداد
عده ای در اینطرف و آنطرف، آزاد یا دانشگاهی و دولتی، با نام و نشان یا بی نام نشان، می گویند تاریخ دان و باستان شناس و استاد و غیره هستند، لطفاً به پرسش های بانوی گرامی پرنیان حامد پاسخ مستند دهند.
نظر و پرسش یک خواننده وبلاگ به اسم باستان شناس: پرسش 1506: سلام با سپاس از مطالب مفیدتان. از آنجایی که رشته ام باستان شناسی هست و از محضر بزرگانی چند هم درتاریخ و هم باستان شناسی بهره برده ام.با توجه به حضورم در محیطهای علمی و دانشگاهی و اطلاع از دستاورد آخرین مقالات و پژوهشها و پایان نامه ها تا کنون ندیدم بعضی مطالبی رو که شما عنوان میکنید. اینکه تمدن ما بسیار افتخارآمیر بوده وهست هیچ شکی نیست اما برای بیان افتخارات نیازی به مطالب غیرعلمی ناصحیح نیست. ایراد نوشته های شما دید تاریخی شماست. تاریخ با اغماضها و اشتباهات فراوانی همراه هست. در حالی که باستان شناسی با مدارک عینی ابهامات تاریخ رو رفع میکنه. حقیقت حمله اسکندر رو هرگز با توجه به مدارک نمیشه انکار کرد. انکار اسکندر به معنی ایران دوستی نیست و به معنی تخطئه وطن هم نیست. علم با حقیقا سروکار داره نه تعصب.مثلا مطالبی که در مورد معابد میترائیسم نوشتید پر از اشکاله. با توجه به مدارک عینی و مستدل، معابد مهری در دوره اشکانی گسترش پیدا میکنه و در طی جنگهای ایران و روم و آشنایی سربازان رومی با آئین مهر، این کیش به اروپا میره و معابد زیادی ساخته میشه. کیش مهر چنان نفوذی در اروپا پیدا میکنه که بعد از مسیحیت بر آموزه های مهر، مُهر مسیحیت میزنن.الان هم بسیاری از رسوم آئین مسیح، همون آئین مهر هست. اصلا هیچ شاهدی از معماری مهری در دوره اسکندر و پس از او نیست. معماری اون موقع بسیار متفاوت از دوره های بعدیست. اصلا قابل قیاس نیست. شما بدون چنین مدارک علمی، صحبتهایی دارید که ذهن بعضیها رو ار روند علم بازمیداره.حمله تیمور و چنگیز رو چطور انکار میکنید؟ چالدران رو؟ نکنه حمله صدام به ایران رو هم چند سال دیگه باید انکار کرد؟ اگه چالدران اتفاق افتاد در کتار اون مردان بزرگی شهید شدن و دفاع کردن.و ... و ....اگه تخصصی نداشتم چیزی نمیگفتم اما شما دارید علم رو تفسیر به رای میکنید خدا رحمت کنه پروفسور مسعود آذرنوش رو . می شناسیدش؟ اگر نشناسید که باید بگم علمتون خیلی نقص داره. همیشه میگفت عده ای فکر میکنند انکار حقایق یعنی وطن دوستی! و براش ادله هم میارن شما دارید علم دانشمندان دود چراغ خورده و محقق رو له میکنید. یاعلی
انوش راوید: همانگونه که بارها گفته ام برای علم پایانی نیست، و همچنین بارها تکرار کرده ام، مطالبی را که من یا این و آن می گویند، صرفاً خود دانش مربوطه نمی باشد، به سخن وبلاگ مراجعه نمایید. در ضمن هرگز دست آورد علمی از بین نمی رود، مانند رازی و بیرونی و...، مگر اینکه فاقد ارزش باشد. با در نظر گرفتن آزادی اندیشه و قلم، اگر می خواهید ما را محرف کنید، خواهش می کنم پرسش های تخصصی بنا به ادعای دانشتان بپرسید، تا مورد استفاده و بهره همگان قرار گیرد.
پاسخ پرنیان حامد: با سلام حضور محترم مقدم شما باستان شناس گرامی کشورمان (متاسفانه پیغام شما بدون نام نشان بدست ما رسیده است محبت بفرمایید در پست بعدی خودتان را معرفی بفرمایید تا نام شریف شما را جایگزین این کمانک کنیم با سپاس) را به وبلاگ گفتمان خوش آمد می گوییم.
انکار حقیقت و تعصب بی جا وطن دوستی نیست، لذا بر این وبلاگ همانگونه که شاهد هستید اگر از کوروش هخامنشی دفاع شده است ایرادات داریوش اول نیز بیان شده است. لذا به شما خاطر نشان می کنم به دنبال حقیقت هستیم و نه تعصب بی مورد، اما کورکورانه پذیرای سخنان بیهوده فقط چون اروپایی برایمان تفسیر کرده نیز نمی باشیم. لذا از شما و کلیه باستانشناسان کشورمان تقاضا دارم تک تک مواردی که بر این وبلاگ مطرح شده است و حدودی از آنها را برای شما بر این صفحه گردآوری می کنم را پاسخ بفرمایید. همچنین در ادامه از تاریخ دانان کشور ایران تقاضا دارم به تناقضات تاریخی که در ادامه آمده است پاسخی قابل قبول بدهند و در ادامه اسناد کتاب که هیچکدام سخنان زیر نیست، را نقد بفرمایید (یا اسناد را رد می فرمایید که باید جنگ ایران و عراق را هم رد کنید چون این اسناد به روشنی وجود این جنگ است و یا اسناد را می پذیرید که در این صورت اسکندری که نام او در تاریخ ایران آمده است الکساندر نیست و سخن از دو شخصیت تاریخی به میان است). محبت بفرمایید به موارد زیر پاسخ بدهید با سپاس
از دید باستان شناسی
1. مجسمه الکساندر کبیر در ترکیه با سکه های الکساندر ها مطابقت ندارد! و چهره سکه هایی که آن ها را سکه الکساندر کبیر حدود 320 ق.م نوشته اند شبیه به هم نیست!

عکس شماره 6157
http://www.cae.blogfa.com/post/54
2. چهره مجسمه فوق در ترکیه بیش از آنکه شبیه به سکه ها باشد شبیه به مجسمه
میترا در اروپاست.
عکس شماره 6159
3. چهره
مزاییکی که می گویند الکساندر کبیر است به هیچکدام سکه ها و مجسمه های شباهتی
ندارد در حالی که شباهت زیادی به چهره معبد سوریه و چهره های حک شده در معابد
میترایی اروپا دارد.
عکس شماره 6162
4. بر لوحهای بابلی که آنان را سند ورود الکساندر یونانی به بابل می دانید، نام سه الکساندرمتفاوت آمده است که دو نفر آنها پدر و پسر هستند و پدر به زمان داریوش اول هخامنشی است نام سوم رسما الکساندر پسر ایدم است دو لوح رسما به زمان پادشاهی اخوس پسر اردشیر است این لوحها هیچکدام مربوط به شخصی با نام الکساندر پسر فیلیپ نیست به برسی لوحهای بابلی رجوع کنید:
http://cae.blogfa.com/post/71
http://ravid1.blogsky.com/1391/06/16/post-103
. نام الکساندر در لوح BM 36390 موجود نیست نام پادشاه فراری نیز در این لوح نیست.
بنابر این این لوح تنها سند پادشاهی است که به ایلام فرار کرده است کدام شاه و چرای ان را نمی دانیم
. نام الکساندر در لوح BM 36761 به صورت A-l[ek-sa-an-dar-ri-is ..
نام پادشاه شکست خورده در این لوح موجود نیست.
نژاد ایونی بر لوح ذکر شده است و خورشید و ماه گرفتگی در ان است که حدس می زنیم سال 330 ق.م است (که این هم مثل اینکه نیست).
. نام الکساندر در لوح (BM 36304) به صورت a-lik-sa بدون شکستگی یعنی نام کامل این است.
نام داریوش در این لوح /da-ri\-ia-a-muš یعنی داریوش اول هخامنشی است (هیچ دلیلی نیست که ان را به زور به داریوش سوم نسبت بدهیم).
به استناد لوح BM 35603 این نام /da-ri\-ia-a-muš نام داریوش اول و این نام mDa-ra-a-muš نام داریوش سوم است.
بغ اسو نام اردشیر دارد (به بهمن نوه گشتاسپ هم لقب اردشیر داده اند)
. لوح BM 36613
نام الکساندر در ان به صورت A-lek-sa-a]n-/dar\-ri-is است. در این لوح به وضوح نام های
[........... year x]th of Arses, son of Ochos, who [is called (king)] Artaxerxes, [..........]بند 6
ارشک پسر اخوس که به او اردشیر(سوم) می گفتند امده است . همچنین به تفسیر مترجم می تواند اردشیر دوم پسر داریوش دوم باشد، یعنی (338-336 BCE).و یا (404-358 BCE).، در بابل برای این الکساندر با لقب شاه عزا داری می کنند. این تناقض وحشتناک است، نام مشابه لوح BM 36761 پس ایونی زمان خورشید گرفتگی به زمان ارسس (ارشک ) پسر اخوس است.
. در لوح شجره نامه بابل BM 35603 نام الکساندر به صورت A-lik-sa-an-dar آمده است که هیچکدام نامهای بالا نیست.
لوح بعدی BM 40591
[EN.NUN šá gi-né-e šá TA ITI MN EN TIL ITI APIN MU 7.KAM mA-lek-sa-an-da]rLUGAL /A\ [mKI.MIN mSe-lu]-ku l[úGAL ERÍN.MEŠ]
[Diary from month ? to the end of month VIII, year 7 of] king [Alexand]er, son of idem; Seleucus (being) g[eneral.]
نتیجه اول: این نام را A-lek-sa-an-da]r نوشته پسر ایدم بود. یعنی اون ادم ایونی که وارد بابل شده در زمان اردشیر دوم یا اردشیر سوم بابلی ها برای او اعلان عزا کرده اند و موقع ورود او به بابل خورشید و ماه گرفته بود پسر ایدم است.
لوح بعدی : (BM 35603
[.. .. m] A-lik-sa-an-d[ar .. .. .. |(.. ..) ] [...] Alexand[er III] [..
[mP]i-/lip\-su ŠEŠ-šú šá mA-lik-sa-| a[n]-/dar\ Ph]ilip, brother of Alexander
نتیجه دوم : A-lik-sa-an-d[ar نام برادرش فیلیپ است نام پدرش A-lik همان مخففی است که با داریوش اول در گیر بوده است.
5mA-lik-sa-an-dar A ša mA-lik M[U]? Alexander [IV], son of Alex[ander III]: 6 years?.
یک اولی , دومی , سومی جلوی اسم الکساندر تفسیر مترجم است و نمی تواند درست باشد چون با لوحهای قبلی که آن را سند فتح بابل توسط الکساندر می داند مغایرت پیدا می کند!
مترجم هر کسی که هست و هرچه دوست دارد بنویسد چاره دیگری ندارد یک سند بهش ارائه دادند توی جهان آن هم گفته مورخین یونانی است. این از بی لیاقتی ما ایرانیان متخصص دست در این کارها است. به هر تقدیر روی این لوحها سه الکساندر هست دوتای ان پدر و پسر هستند که پدر به زمان داریوش اول امده است . یکی از انها هم پسر ایدم است.
مفسرین بفرمایند : اول آنکه چند الکساندر یونانی در سال 330 ق.م به بابل حمله کرده اند؟ دوم آنکه کدام پسر فیلقوس یا فیلیپ است؟ یکی را نوشته پسر ایدم اون یکی را هم نوشته پسر الیک که زمان داریوش اول بوده است. هیچکدام این اقایان پسر فیلیپ نیستند. یک الکساندر هم نیستند.
چون لوح بابلی مترجمش اقای بوده است و از ما بهتران خارجی است دلیل ان نیست که سند را کورکورانه بپذیرم ببخشید این درهم بر همی که درست کردند اصلا سند هیچی نیست باید بشینند از اول بدون پیش فرض و استناد به مورخ یونانی بی غرض این لوح ها را از هم جدا کنند بنویسند چند الکساندر در کار است. و به من بگویید به عنوان یک باستانشناس کشور ایران چگونه این همه تناقض را با عنوان سند می پذیرید و از ان به عنوان سند ورود الکساندر به ایران یاد و بی مورد دفاع می کنید؟
5. سپس می نویسند : "آیخانم (نامی است اُزبکی، "ماهبانو"؛) احتمالا همان شهر باستانی اسکندریه بر روی آمودریا/Alexandria on the Oxus، " و تاریخدادنان و باستانشناسانی چون شما چشم بسته آن را می پذیرید؟
از لحاظ تاریخ نگاری
خود هرودوت مورخ یونانی می نویسد :
Oxus از کوهای قفقاز سرچشمه گرفته و به دریای کاسپیان میریزد. لذا Oxus نمی تواند آمودریا در افغانستان باشد رودی در شمال غربی ایران امروز است . اسکندریه بر روی Oxus آی خانم با نام ازبکی ! (و نه یونانی!) نیست.
از لحاظ باستانشناسی
این ساختمان را ساخته سلوکیان می دانید چون در آن سکه و اجناس قابل جا به جایی پیدا شده است؟ من الان یک کیسه سکه هخامنشی و چند کاسه می برم استرالیا خاک می کنم شما بیایید حفاری کنید بنویسید هخامنشیان فاتح استرالیا بودند (آیا این منطقی در علم باستانشناسی دارد؟) سکه ها رسما علامت ضربخانه سلوکیه سوریه را دارند مفسر به زور سلوکیه شرقی را برای ما باب می کند و شما به عنوان یک باستان شناس ایرانی می پذیرید از ترس آنکه مبادا تعصب بی مورد نشان داده باشید؟
سپس در باب معماری آن می نویسند:
"نقشۀ ساختمانی آیخانم شامل یک قصر شاهی، گنجخانه، حوضهای آببازی (استخرها) و فوارهها، پیشدروازه (Propylaea؛ سازه هایی بهصورت راهرویی ستوندار و سرپوشیده متشکل از ۱۱۸ سرستون کُرینتی (Corinthian) که بهعنوان دروازهٔ آغازین برای ورود به مکان های مقدس در یونان باستان ساخته میشد"
و شما با عنوان باستان شناس می پذیرید؟ می بخشید: سازه های راهرویی ستون دار متشکل از گویا هزار ستون با سر ستون در تخت جمشید که نام دروازه های مختلف نیز به آن نسبت داده شده است نیز برای ورود به مکان های مقدس یونانی در شیراز توسط الکساندر و سلوکیان ساخته شده است؟ یا قدمت معماری این گونه بنا ها در ایران چند صد سالی قبل از الکساندر و سلوکیان با عنوان پرستشگاه مهر موجود بوده است؟ آی خانم به سبک معماری ایرانی تخت جمشیدی است که قرنها قبل از الکساندر و سلوکیان در ایران رواج داشته است.
ستون های کرینتی را با عنوان سبک یونانی پذیرفته و هیچ اعتراضی ندارید؟ یونانی از کجا آورده است؟
http://www.cae.blogfa.com/post/48
..... طرح قصر های و بنا های ستونی از جمله صد ستون (تخت جمشید) ایران, قصر بابل و هاتوسا, آتن, قصر های رومی در اروپا و ... از روی مهرابه دو ستون و سقف مثلثی آن (انتهای شکل سمت چپ) برداشته شده است. این طرح با قدمتی حدود 6000 سال پیش بر سنگ لوحی ایلامی که طرح معبد شوش قبل از ویرانی آن توسط آشور بانی پال است, دیده می شود و مادر معماری کلیه بناهای ستونی از جمله معبد اکروپلیس آتن (با قدمت حداکثر 2700 سال) و ... از روی معبد شوش به عاریه گرفته شده است.

عکس شماره 6142


عکس شماره 6143
شوش را نابود کرد, دار و ندار ان را به آشور برد, آشوری خودش پس از حمله هوخشتره به جزایر اژه فرار کرده است آنجا برای گریس های وحشی ساختمان معبد آتن را ساخته است حالا گریش بی چشم و رو آمده برای ما ادعای تمدن می کند! عجب داستانی است!
همین است کلیه ساختمان هایی که به سلوکیان نسبت می دهید که بیشتر آنها بر این وبلاگ بررسی شده است. در ایران تنها لائودیسه ساختمان سلوکی است آن را هم لطف کنید و مطالعه کنید ببینید علت چیست:
http://www.cae.blogfa.com/post/25
















